چگونه مادری در استرالیا از جنگ جهانی دوم تغییر کرده است
هنگامی که در سال 2013 برای اولین بار مادر شدم، متوجه شدم که تجربیات من از مادر شدن با انواع پیام هایی که در اطرافم می چرخد مطابقت ندارد.
به عنوان یک جامعه، ما در مورد مادری یا با احساسات مضحک صحبت می کنیم - به کاتالوگ های هدیه برای روز مادر فکر کنید - یا اینکه چقدر برای زنان طاقت فرسا است. اغلب ما مادر شدن را به عنوان یک مشکل یا یک بحران به تصویر میکشیم، بهجای اینکه به این فکر کنیم که آیا راههایی وجود دارد که مادری بتواند زندگی یک زن را غنیتر کند.
روانشناسان تشخیص می دهند که مادر شدن یک تغییر اساسی در هویت یک زن است.
بنابراین تصمیم گرفتم سعی کنم این دگردیسی از خودم را که در خودم تشخیص دادم، درک کنم، و چگونگی تکامل آن در طول زمان و آنچه می تواند در مورد مادری امروز به ما بگوید را دنبال کنم.
با مصاحبه با بیش از 60 زن استرالیایی که مادر شدن را از سال 1945 تا امروز آغاز کردند، داستانی شفاهی درباره مادر بودن ایجاد کردم. اگرچه هر مصاحبه منحصر به فرد است، اما با هم سه دوره گسترده از تجربه نسلی را تشکیل می دهند.
مادران پس از جنگ
زنانی که اولین فرزند خود را در دهههای 1950 و 1960 به دنیا آوردند، تجربهای متمایز داشتند که من آن را مادری پس از جنگ مینامم. در طول این دهه ها، استرالیایی ها طرح هایی را برای ازدواج و پدر و مادر پذیرفتند که به دلیل جنگ جهانی دوم به تعویق افتاد. در شرایط اشتغال کامل و دستمزدهای بالای مردان، بسیاری از خانواده ها می توانستند با یک درآمد زندگی کنند.
به عنوان مثال، در سال 1954، تنها 15 درصد از زنان متاهل حقوق می گرفتند. بیشتر دختران با این فرض بزرگ شدند که هویت آنها بر مادری متمرکز است و برای بسیاری این به معنای میزبانی تمام وقت بود. زنان در سنین پایینتر مادر شدند و خانوادههای بزرگتری داشتند: تقریباً نیمی از آنها اولین فرزند خود را در اوایل 20 سالگی به دنیا آوردند و مادران به طور متوسط 3.5 فرزند داشتند.
وقتی از مادران پس از جنگ پرسیدم که آیا مادری آنها را تغییر داده است، بسیاری نادیده گرفته شدند. ایو احساس کرد که "من همان شخص هستم، اما با رشد مهارت ها" و توضیح داد که - مانند بسیاری از استرالیایی ها در اواسط قرن بیستم - اغلب مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد.
مادران پس از جنگ به طور مشخص در خاطره مادری رواقی بودند. برخلاف تجربه رکود بزرگ یا جنگ جهانی دوم، آنها تمایل دارند چالش های آموزش توالت رفتن یا تغذیه نوزادان را کم اهمیت جلوه دهند.
با این حال، اقلیتی اذعان دارند که انتقال به مادری دشوار است. برای مثال، گریس به دلیل «مدیریت دو نوزاد و انزوای تمام روز» دچار «افسردگی جدی» شد. در عصری که بیماری روانی شرم آور تلقی می شد و این وضعیت به طور گسترده درک نمی شد، صحبت آشکار در مورد افسردگی پری ناتال دشوار بود.
مادران موج دوم
زنانی که در دهههای 1970 و 1980 صاحب فرزند شدند، تجربهی خاص خود را داشتند که توسط موج دوم فمینیسم شکل گرفت.
بیشتر و بیشتر استرالیایی ها به این باور رسیده اند که توانایی یک زن فراتر از تربیت و تربیت فرزندان است. دسترسی بهتر به کنترل بارداری، سقط جنین و آموزش جنسی به زنان توانایی بیشتری برای کنترل تولید مثل داده است. میانگین سن مادر شدن برای اولین بار در سال 1971 به 25 سال افزایش یافت و زنان تا سال 1976 به طور متوسط 2.1 فرزند داشتند.
مشارکت زنان در نیروی کار از 34 درصد در سال 1961 به 62 درصد در سال 1990 افزایش یافت که به دلیل گسترش آهسته مراقبت از کودکان با دستمزد حمایت می شود.
بحث فزاینده ای در مورد روانشناسی و احساسات وجود داشت زیرا فمینیسم زنان را تشویق می کرد تا در مورد تجربیات شخصی از جمله مادری صحبت کنند. بسیاری از مادران موج دوم احساس می کردند که از زمان تولد فرزندانشان تغییر کرده اند. سوزان گفت که "تولد اولین نوزادم تمام زندگی من را ارزش زیستن کرد" و "من کاری کردم که نمی دانستم به آن نیاز دارم."
مادران موج دوم برای اولین بار بیشتر در مورد مشکلات مادری صحبت کردند. سالی دریافت که تجربه اولیه او "جهنم روی زمین" و "یک شوک برای سیستم از هر نظر" بود. در حالی که مشکلات سالی کوتاه مدت بود، برخی از مادران مبارزات عاطفی شدیدتر و طولانی تری را تجربه کردند.
میروسلاوا افسردگی پری ناتال خواهرش مری را به یاد می آورد. مادرشوهر مریم به او گفت "چیزی نیست" و "تو احمقی." در زمانی که بیماری روانی مورد انگ بود، خانواده مری مصمم بودند که «هیچ یک از عروسهای ما مشکل روانی ندارند» و از دسترسی او به خدمات حمایتی جلوگیری کردند.
داستان مری بر سوء تفاهم غم انگیز بسیاری از مردم در مورد افسردگی پری ناتال در دوره های قبلی تاکید می کند. همچنین نشان میدهد که مشکلات در مواجهه با مادری در خلأ رخ نمیدهد، بلکه در زمینههای اجتماعی با عوامل مؤثر بسیاری رخ میدهد.
مادران هزار ساله
زنانی که از دهه 1990 مادر شدهاند، آنهایی هستند که من آنها را «مادران هزاره» مینامم. تأثیر فمینیسم بدین معناست که مادر شدن به عنوان یک انتخاب تلقی می شود و حدود یک چهارم تا یک سوم زنان استرالیایی که امروزه زندگی می کنند، احتمالاً هرگز بچه دار نمی شوند.
کسانی که این کار را انجام می دهند دیرتر زایمان می کنند و میانگین سن اولین مادر شدن به 31 سال می رسد. استرالیایی ها نیز خانواده های کوچک تری دارند. در سال 2020، میانگین تعداد تولد به ازای هر زن 1.8 است. هنجارهای جنسیتی ما اساساً تغییر کرده است: مادران هزاره با این باور بزرگ شده اند که هویت زنان ریشه در حرفه آنها دارد.
آرمانهای فرهنگی ما درباره «مادر خوب» نیز تغییر کرده است: از قضاوت مادرانی که سر کار میروند تا قضاوت درباره زنانی که با فرزندان خود در خانه میمانند. فن آوری های کمک باروری این امکان را برای مادر شدن در جایی که قبلاً دشوار یا غیرممکن بود، برای مادران مجرد، مادران لزبین و زنان با مشکلات باروری ممکن کرده است.
کاترینا احساس شدیدی را که مشخصه ماههای اول مادر شدن بود، برانگیخت و توضیح داد که این «سختترین» و «شگفتانگیزترین چیزی» بود که تا به حال تجربه کرده بود. در واقع، این افراطها در مصاحبه او مرتبط بود، که نشان میدهد رضایت و لذت مادر شدن از غلبه بر مشکلات آن یا حداقل زنده ماندن آن ناشی میشود.
پس از اینکه کانی تصمیم گرفت به تنهایی فرزندی داشته باشد، مادر شدن را بسیار سخت تر از حد انتظار یافت. پس از آنچه او به عنوان چندین "شکست" توصیف کرد، برای او داروهای ضد افسردگی تجویز شد. افسردگی کانی ناشی از یک تجربه تولد ناامید کننده، کارکنان بیمارستان ناهمدرد در حین بهبودی و حمایت ناکافی در مراقبت از نوزاد جدیدش است که خود را در خستگی و تنهایی نشان می دهد.
تصویر پیچیده تری پدیدار می شود
در طول این 75 سال، تغییر آشکاری از داستانهای رواقی و عملگرایانه مادران پس از جنگ به داستانهای شخصیتر و گویاتر مادران هزاره رخ داده است. همچنین تعداد زنانی که در سازگاری با مادری جدید مشکل دارند، افزایش یافته است.
عوامل متعددی این تغییرات را توضیح می دهند. ظهور فرهنگ بیانی در نیمه دوم قرن بیستم به این معنی است که افراد بیشتری در به اشتراک گذاشتن احساسات احساس راحتی می کنند. در این راستا، ترویج روانشناسی، بیماری روانی را (تا حدی) عادی می کند و تشخیص مشکلات عاطفی را برای مادران آسان می کند.
ماهیت پویای حافظه نقش دارد. برای مادران هزاره، خاطرات اوایل مادری زنده است و تغییرات هویتی آسانتر به خاطر میآورند. برای مادران پس از جنگ، خاطرات سختی های موقت کم رنگ شده است و هر گونه تغییر هویت برای دهه ها ادغام شده است.
اما این احتمال نیز وجود دارد که مادر شدن برای اولین بار کمتر از امروز تغییری در هویت مادران پس از جنگ ایجاد کرده باشد. بسیاری با این باور بزرگ شدند که مادری در هویت بزرگسالی نقش اساسی دارد. آنها مادری را اختیاری نمی دانستند. به دنبال جنبش آزادی زنان، بسیاری از زنان استرالیایی هویت خود را با کار مرتبط می دانند و مادر بودن حداقل به طور موقت این موضوع را نقض می کند.
افزایش سن اولین مادر شدن به این اختلال کمک می کند. زنان پس از جنگ زمانی که مادر شدند بسیار جوانتر بودند - و برای یک جوان 20 ساله بچه دار شدن با یک زن 35 یا 40 ساله بسیار متفاوت است که ممکن است مادری را برای خودش مخربتر بداند. به این دلیل که هویت قبل از تولد او به مرور زمان تثبیت شده بود.
زنان بیشتر و بیشتری تصمیم می گیرند در قرن بیست و یکم مادر نشوند. من گمان می کنم که یکی از تأثیرات بر زنانی که تصمیم می گیرند با مادری مخالفت کنند این است که اجتناب ناپذیر و ناگزیر دشوار به نظر می رسد. با این حال، مادر شدن خود مشکلی نیست. این پتانسیل را دارد که غنیترین تجربه در زندگی یک زن باشد، اما آموزش و حمایتی که ما به مادران جدید ارائه میکنیم نیاز به بهبود چشمگیر دارد.
مادر شدن با احساسات شدیدی همراه است که ممکن است یک زن هرگز تجربه نکرده باشد. اگر دو تولد را در نظر بگیریم: نوزاد و مادر، تعجب آور نیست.
با بهبود درک خود از این گذار عمیق، ما همچنین میتوانیم بهتر ارزیابی کنیم که چگونه مادران میتوانند از طریق یکی از فاجعهآمیزترین - و با ارزشترین - تجربیات زندگیشان حمایت شوند: دگردیسی مادر.
این مقاله توسط The Conversation با مجوز Creative Commons بازنشر شده است. مقاله اصلی را بخوانید.
نقل قول: Mother's Metamorphosis: How Motherhood Has Changed in Australia from War World II (2022، 17 ژانویه)، بازیابی شده در 17 ژانویه 2022 از https://phys.org/news/2022-01-maternal-metamorphosis -mothering-australia- جهان html
این برگه یا سند یا نوشته تحت پوشش قانون کپی رایت است. به جز هرگونه معامله منصفانه به منظور تحقیق یا مطالعه خصوصی، هیچ بخشی بدون اجازه کتبی قابل تکثیر نیست. محتوا فقط برای مقاصد اطلاعاتی ارائه شده است.
[ad_2]